شیر کوچولوی ما شیر کوچولوی ما ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات کودکی شیرشاه

از اون یکی جمعه تا اون جمعه و این جمعه که گذشت

1392/3/12 0:05
نویسنده : عاشقش
1,397 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.com

 

niniweblog.com  niniweblog.com  niniweblog.com

 

جمعه بیست و هفت اردیبهشت

 

شرکت در جشن تولد خودمونی

 

 

طی دو هفته چند باری هم به هفت حوض سر زدم

 

 

جمعه سوم خرداد هم رفتم پارک و کلی بازی کردم

 

niniweblog.com

 

دوربین پیشمون نبود و خب مثلا اون بالاییه منم

 

دارم تاب میخورمنیشخند

 

یکشنبه  پنجم خرداد اولین سالگرد فوت بابای مامانی بود

 

 

یادش همیشه سبز

 

niniweblog.com

 

و اما جمعه دهم خرداد

 

اینبار رفتیم به شرقترین دیدنی ساخت دست بشر در تهران

 

یعنی .............باغ پرندگان

 

  Parrot 2

 

خونه ما با اونجا تقریبا 10 دقیقه بیشتر فاصله نداشت

 

اونجا واقعا یه عالمه پرنده های جورواجور بود

 

انواع طوطی و کاسکو اردک غاز فلامینگو

 

Owl Parrot Flamingo

جغد و کرکس و عقاب و طاووس  و کبک قرقاول و شترمرغ

 

Chicken 2  Duck Eagle

 

کلی انواع مرغ و خروس بود که اسمهای عجیب و غریبی داشتند

 

Duck 4  Peacock  Duck 3

 

تازه خیلی قشنگ هم طراحی شده بود

 

حیف که نمیذاشتند من به آب دست بزنم

 

منم از این موضوع کلی پکر بودمابرو

 

تازه جوجه اردک هارو هم نباید ناز میکردمشونناراحت

 

به قفس طوطیها هم نباید دست میزدماوه

 

 

 

 

آخر هم که داشتیم برمیگشتیم به سمت درب خروجی

 

با دیدن وسایل بازی لبخند رضایتی زدمو دویدم سمتشون

 

کلی با وسایل مختلف بازی کردم

 

کلی خوشحال مشغول تاب خوردن با متد جدید بودم که یهو

 

 

یهو حس کردم دور و برم داره اتفاقاتی میفته

 

بعد از کلی سلام و علیک

 

بچه های دیگه رو پیاده کردند و

 

دو تا فرشته ناز و کوچولو و دوست داشتنی رو گذاشتند کنار من

 

منم کلی خوشحالتر شدم

 

اگه گفتید این دو تا عروسک قشنگ اسماشون چیه!!!!!!

 

 

فکر کنم تونستید حدس بزنیدهورا

 

سارا جون و ثنا جون./

 

دقلوهای فوق العاده خواستنی ، از دوستهای خوب وبلاگیمون

 

خیلی خیلی از دیدنشون خوشحال شدیم

 

بعدش هم باز یه کم بازی کردمو

 

دیگه راهی خونمون شدیم

 

اینم عکس پایانی

 

 

 niniweblog.com

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

امیر مهدی و عمی
12 خرداد 92 0:42
سلام عمه جونی
خیلی عکس هاتون قشنگن
دستتون در نکنه
انشاله گل پسری همیشه شاد باشی


سلام عزیز دلم ، ممنون که پیشمون اومدی
مامان محمدرضا
12 خرداد 92 1:01
سلاااااام وای عزییییییزم قربون خوشگلای عمه (سارا و ثنا جون) و هیراد جون برم من.چه تصادفی منم خیلی دلم خواست اونجا بودم حالا نمیشد یک هفته پیش میومدید اونوقت ما هم شما رو میدیدم. حیف شد.هیراد جونم چه با حال انگار که صد ساله همدیگر رو میشناسید قربون کوشولوهای عمه برم اینقدر ساکت نشستن.میبینی عمه خانم فکر نکن فقط خودت عمه ای و هی پز برادر زاده ات رو میدی اینم برادرزاده های من دیدی چقده ناز بودن؟ههههههههه راستی این هفته کجائید بگو تا ما هم تعقیبتون کنیم.ایشالا همیشه به گردش عزیزم قربون هیراد خوشگله.


عزیز دلم واقعا برادرزاده های نازی داری مثل فرشته ها میمونند
این تصادف جزو خوبترین و خاطره انگیزترین اتفاقات بود برای من که توی پارک به اون بزرگی باید توی یه زمان یه جا باشیم
هر سه تاشونو ببوس

مامان میعاد
12 خرداد 92 1:50
خدا رحمت گنه بابابزرگ هیراد جان رو.
عکسهات خیلی خیلی قشنگ بودنن خاله


ممنون گلم ، خدا همه رفتگان رو رحمت کنه
مامان ایدین
12 خرداد 92 2:09
خوش بحالت خاله حسابی خوش گذرونی کردی
ایشالا همیشه خوش باشی


ممنون خاله جونم
مامان حسام كوچولو
12 خرداد 92 10:27
انشالله هميشه شاد باشيد. تنتون ساز و لبتون خندون


ممنون عزیزم از لطفت
مامان مرضیه
12 خرداد 92 12:06
سلام خاله همه عکسات و دیدم خیلی زیبا بودن مثه خودت میبوسمت


ممنون خاله جون
شما هم کوچولوی نارتونو ببوسید
مامان دوقلوها
12 خرداد 92 14:35
سلام عمه جونی خوبید شما؟ ما که از دیدن شما و هیراد خوشگله کلی ذوق زده شدیم و خوشحال شما رو نمیدونم


خب ما هم کلی ذوق کردیم ، ببوس خوشگلای نازتو
مامان مانی
12 خرداد 92 16:00
خاله جون معلومه که حسابی خوش گذروندی ها.


مهسا مامان صدرا جونی
12 خرداد 92 17:18
عزیز دلم خوب خوش میگذرونیا ....
فدات شم من ....


خدا نکنه خاله جون ، ببوسید کوچولوی نازنینتون رو
مهسا مامان صدرا جونی
12 خرداد 92 17:20
فداش بشم من الهی


خدا نکنه خاله جونم
مهسا مامان صدرا جونی
12 خرداد 92 17:22
تو این عکسی که به طوطی اشاره میکنی خیلی ناز خندیدی.دلم آب شد واست


مامان حمید کوچولو
12 خرداد 92 20:05
من عاشق این باغ پرندگانم
چقدر لذت بخش
به توهم حتما خوش گذشته


خیلی خوب بود خاله جون فقط چون جمعه بود یه کمی شلوغ بود
مرجان مامان آران
12 خرداد 92 23:05
چه خوب هميشه به گردش جاي قشنگي بود خوش باشيد عزيزم


ممنون خاله جون
متین من
13 خرداد 92 0:30
سلام لیلاجون خوبی هیرداد جان خوبه ببوسش
باغ پرندگان معلومه حسابی به هیردادجون خوش گذشته امیدوارم لبهاش همیشه خندون باشه وشاد باشه
چه عکسای خوشکلی گرفته این پسرناز سارا وثناهم که دیدی چه تصادف جالبی
بوووووووووووووووس برای هیردادناز


ممنون عزیزم
متین من
13 خرداد 92 0:33
خصوصی
مامان بهراد
13 خرداد 92 8:38
واي خداي من چه جاهاي خوشگلي شما ميرين ما كه وقت نميكنيم همش سركار هستيم تا ميرسيم خونه شب شده و بازم روز از نو روزي از نو آدرس باغ پرندگان رو برام پيام ميزني شايد توي اين تعطيلات بشه بريم البته اگه باز باشه؟ راستي در مورد عكاس بهراد هم آقا محمد بود و هم پريسا جون
خيلي دلمو زد يه آتليه ديگه پيدا ميكنم و خوب تحقيق ميكنم و بهراد رو ميبرم اونجا.
ولي عكساي هيراد جون خيلي جالب و زيبا افتاده اميدوارم كه هميشه خوش و خرم و سلامت باشين.

عزیزم ما هم فقط جمعه ها میتونیم این جور جاها بریم،
چون مامان و بابای هیراد هر دو شاغلن ،انشاالله که از تعطیلات بخوبی استفاده کنید
بابت عکسهای بهراد جون خیل ناراحت شدم چون یه بار برای هیراد هم اینجوری شد خیلی حالم گرفته شد
پریسا خوب بود وولی هیراد هم با محمد اصلا کنار نمیاد
، ببوس بهراد گلمو
الی مامی آراد
13 خرداد 92 10:25
بهتون خوش بگذره عزیزم چه جاهای خوبی رفتین



مائده(ني ني بوس)
13 خرداد 92 13:39
معلومه كه خيلي خوش گذشته.ايشالا هميشه به گردش و تفريح.خدا پدر بزرگي رو هم رحمت كنه


ممنون خاله جون
خدا همه رفتگان رو بیامرزه
مامان آوا
13 خرداد 92 16:51
چه خوب شد که به شیرشاه جون خوش گذشت .


لیلا مامان پرنیا
13 خرداد 92 18:06
همیشه به گردش شیرین شکر خاله
اون عکست کنار حوض بدجوری دلبره


ممنون خاله جون
بوسید پرنیای گلمو
غزل
13 خرداد 92 18:55
خاله جون قربونت برم خیلی نازی جیگر خاله

خدا رحمت کنه پدربزرگ عزیزتو


ممنون خاله جون
متین من
14 خرداد 92 3:32
سلام لیلاجون بیا وبلاگم به یک مسابقه وبلاگی دیگه دعوت شدی ... دوس جونم


ممنون گلم از دعوتتون
پریسا
14 خرداد 92 14:20





مامان ارشیا
14 خرداد 92 15:30
همیشه بهت خوش بگذره دوست خوبم با عمه مهربونت من و مامانی و بابایی هم قراره تو این تعطیلات بایم اونجا از عکسا معلومه که جای خوبی بوده


ممنونم خاله جونم
بلللله واقعا جای قشنگیه
عرفان جونمو ببوسید
نگاری
14 خرداد 92 17:04
سلام وروجک
چقدر خوشگله اینجا خیلی قشنگه
همیشه بهت خوش بگذره عزیزم
راستی خاله داستان این بازیه چیه؟؟؟


ممنون خاله جون
این بازیه نمیدونم از کجا شروع شده فقط میدونم یه سری سوال مشترک برای همه هست که بهش جوابهای خودمونو میدیم
بوس برای آدرین گلم
مامان ساجده
14 خرداد 92 18:17
سلام ليلا جونم هميشه به گردش باشيد
ما كه متاسفانه نشد كه بريم مسافرت
قربونت برم هيراد جون ماشاالله چقدر ناز شدي فكر كنم به خاطر اينكه موهاي قشنگتو كوتاه كردي
در ضمن خدا پدر بزرگتم رحمت كنه
ممنونم عزيزم از اينكه منو به مسابقه دعوت كردي


ممنون خاله جونم ، انشاالله که نرفتنتون خیر باشه ،

موهامو که کوتاه کردند ولی از اولشم ناز بودما
متین جونمو ببوسید

محیامامان دینا
15 خرداد 92 12:32
هیراد عزیزم همیشه خوش باشی گلم


ممنونم خاله جونم
مامان پارسا
17 خرداد 92 0:06
چه جاهای باصفایی میری خاله جون . همیشه به گردش و شادی


مامان پارسا
17 خرداد 92 0:07
دوست خوب یه سئوال : عکسا رو با چه نرم افزاری اینطوری کنار هم قرار دادین ؟


چیز خاصی نداره گلم زمانی که دارم برای کوچک کردن سایزشون ادیت میکنم کناره هاش رو هم که تقریبا منظره خاصی نداره کم میکنم ، بعد زمان مطلب نوشتن اونهایی که تو یه خط جا میشن رو کنار هم میذارم ولی سایتهایی هم هستند که کار کلاژ رو خودشون انجام میدن ، پیدا کنم برات مینویسم
نرگس مامان باران قلنبه
17 خرداد 92 16:16
خدا رحمت کنه پدر بزرگ رو
چه عکسهای قشنگی مثل همیشه شیطنت از چشماش میباره
خیلی جالب بود دیدارتون


ممنون عزیزم ، باران گلمو خیلی ببوس
سپید ماما علی
18 خرداد 92 17:04
به به چه جمعه های خوب و با حالی...
حسابی به هیراد جونی خوش گذشته
جمعه اول تولد و بخور بخور
جمعه های بعدی هم رفتن به پارک و خوش گذروندن...
چه جای قشنگی رفتید معلومه حسابی به هیراد جونی خوش گذشته
عکسهاش هم خیلی قشنگ شدند
خدا جون بابا بزرگ هیراد جونی رو قرین درگاهش قرار بده... انشاءالله


هیراد جون تقریبا جمعه ها رو خیلی دوست داره چون بعد از یک هفته انتظار میره گردش
Atena
22 تیر 92 23:39
وووووووووووووووووووووووووویییییییییییییییی
چقدر این بچه نازههههههههههههههههه
اوخخخخخخخخخخخخخخ دلم میخواد بچلونمت
اگه منم یه روز نی نی دار شدم دوست دارم مثه تو بشه
دوست داشتی بازم به وبم بیا
من از وبت خیلی خوشم میاد
شک نکن حتما به دوستام معرفی میکنم
راستی
با افتخار لینکت میکنم عزیزم با اسم وبت
اگر دوست داشتی با اسم دیگه ای لینک بشی بهم خبر بده
منتظر حضور گرمت هستم خوشگلم


ممنونم خاله جون ، دوستت دارم
شبنم
29 تیر 92 11:44
سلااااااااام.
هیراد نازم عکس هات فوق العاده شده(البته این قشنگیه توست که عکس های به این نازی رو میسازه)امید وارم هیچ وقت خنده از رو لبای قشنگت نپره


ممنون خاله جون
رحیم
1 مرداد 92 12:53
خیالت همیشه هست اما امروز دلم خودت را می خواست نه خیالت را! گفتی” دوستت دارم ” و من …به خیابان رفتم…فضای اتاق ..برای پرواز..کافی نبود… دلت تنگ یک نفر که باشد خود خدا هم که بیاید تا لحظه ای خوش بگذرد و لحظه ای فراموش کنی فایده ندارد تو دلت تنگ است دلت برای همان یک نفر تنگ است تا نیاید …. تا نباشد …هیچ چیز درست نمی شود … می گویند هر سن و سالی که داشته باشی اگر کسی نباشد ،که با یادش …چشمانت ،از شادی یا غم پر از اشک شود …هرگز زندگی نکرده ای من این روزها زندگی می کنم …! تا به دیروز گمان می کردم رنگ شادی، سرخ است زندگی با همه خوب و بدش قرمز بود ولی امروز که بیدار شدم آسمان آبی بود پنجره آبی بود بال پروانه و حتی گلها شعله آبی، نور هم آبی بودعشق هم آبی شد چشمان ِ تو گل ِ آفتابگردانند به هر کجا که نگاه کنی ، خدا آنجاست … - حسین پناهی