شیر کوچولوی ما شیر کوچولوی ما ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات کودکی شیرشاه

از ششم تا دوازدهم این ماه (تیر 1392 )

1392/4/14 9:39
نویسنده : عاشقش
2,655 بازدید
اشتراک گذاری

 

پنجشنبه ششم تیر ١٣٩٢

 

بعد از ظهر که از خواب بیدار شدم طبق تصمیمات قبلی

 

با مامانم و عمه جونی سه تایی رفتیم پارک ملت

 

هوا خیلی خیلی گرم بود و باعث بیتابی من

 

کنار دریاچه ملت هم که رفتم هیچ حس خوشایندی برام بوجود نیاورد

 

چون نه غاز و اردکها شنا میکردند نه فواره هاش باز بود

 

از قایق سواری هم خبری نبود

 

بهمین خاطر منو که همیشه عاشق دیدن دریاچه و حوضهای پارکها هستم رو

 

آوردند کنا قفس حیوانها تا شاید با دیدن اونها اخمام باز بشه

 

کنار قفس پرنده ها هنوز دمق بودم اما

 

با دیدن بزهایی که خیلی بامزه برای خوردن غذا زبونشونو از لای میله ها بیرون میاوردند

 

لبخند به صورتم نشست و کار مامانی و عمه جونی شده بود

 

جمع کردن برگها از روی زمین برای  من تا به بزها غذا بدم و ذوق کنم

 

تا میگفتم بزبزی ، بزه می دوید سمتم تا غذا بخوره

 

دیگه دلم نمیخواست از اونجا دور بشم ولی

 

با کلی وعده و وعید اومدیم توی چمنها نشستیم و کمی میوه خوردمو بدو بدو کردم

 

که بابایی زنگ زد که میاد دنبالمون یواش یواش باید میرفتیم سمت ورودی پارک

 

که طی رفتن هم با وسایل ورزشی مخصوص کوچولو ها مثل یه قهرمان ورزش کردم

 

البته هنوز نمیدونستم قراره برگردیم خونه و شادمانه داشتم مسافتو طی میکردم

 

که دیدم از پارک اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم

 

اون موقع بود که هر چی داد و بیداد و اعتراض کردم فایده ای نداشتناراحت

 

فقط قول دادند فرداش یعنی جمعه هم بریم پارک

 

 

جمعه هم بعد از صبحانه یواش یواش راهی بیرون شدیم

 

قرار شد بریم باغ ایرونی اما

 

سر راهمون  بتلافی روزقبل که زود برگشته بودیم

 

اول رفتیم پارک آب یا بقول بابایی پارک آسیاب

 

پارک جالبی بود و با وجود کوچیکیش از همه جا آب مثل رودخونه جاری بود

 

از از اونجا هم رفتیم باغ ایرونی

 

که با وجود کمی وسایل بازی به من خیلی خوش گذشت

 

چون توی آب کنار حوضها قدم زدم و توی یه یکی از اونهمه حوض کوچولو

 

که خیلی زیبا طراحی شده بود یه عالمه اببازی کردم

 

بعدشم برخلاف همیشه ناهارمو با اشتها خوردم که موجب خرسندی همه شد

 

خلاصه پارک هوای خنک و مطبوعی داشت و خیلی بهمون خوش گذشتلبخند

 

 

و اما شنبه هشتم تیر چند تا مهمون دوست داشتی اومدند خونمون

 

و من بعد از چند وقت دوباره دوستهای عمه جونی رو با کوچولوهای نازشون دیدم

 

واما لیست مهمونها

 

متین جونم و مامان ساجده مهربون

 

 

باران جونم و مامان نرگس گرامی

 

 

و رونیکا کوچولو و مامان دنیای عزیز

 

 

بهم سفارش شده بود که بچه ها از من کوچولو تر هستند و

 

من باید هواشونو داشته باشم

 

منم با اینکه هنوز خودم کوچولو هستم

 

تمام سعی ام رو برای خوش گذشتن به اونها انجام دادم

 

به عمه جونی هم کمک کردم

 

یعنی سفره پهن کردم  و بشقابهارو چیدم

 

بقیه تنقلات سفره رو هم من چیدمان کردم وعمه جون کلی بوسم کرد

 

بعدشم حس کردم دیگه خیلی بزرگ شدمو براشون غذا هم کشیدم

 

 

بعد از غذا بر خلاف انتظار همه اولین کسی که لالا کرد خودم بودم

 

بعد باران جونم بعدش رونیکا جونم  اخر سر هم

 

متین جون بعد از کلی زحمتهای مامان ساجده به جرگه ما پیوست

 

و خونه یه خرده آرامش گرفت و بزرگترها تونستند یه کم با هم صحبت کنند

 

بعد از یکی دو ساعت دقیقا به همون ترتیبی که به خواب رفته بودیم بیدار شدیم

 

 

بعد از ظهر هم با کیکی که مامانم درست کرده بود از مهمونهام پذیرایی کردم

 

البته متاسفانه متین جون هنوز خواب بود

 

 

رونیکا جون چون هنوز بخاطر کوچولوئیش همش به مامان دنیا چسبیده بود

 

 منم زیاد بهش نزدیک نشدم که گریه نکنه

 

ولی تو دلم غوغایی بود که بتونم بغلش کنم

 

 

 

باران جون مثل یه عروسک کوچولو برای خودش میچرخید

 

تازه یه جایگاه مخصوص هم برای خودش پیدا کرده بود 

 

 منم هر وقت میتونستم و چیزی بهم نمی گفتند بغلش میکردم و لپشو بوس میکردم

 

 

و اما متین جون یه کم با من یه کم با بارن جون یه خورده هم تنهایی بازی کرد

 

یه خورده با هم مسابقه گذاشتیم

 

که نشون بدیم با دهن بسته صدای غرش کدومون بلندتره

 

 

به من که خیلی خوش گذشت

 

امیدوارم به دوستامو و مامانای گلشون هم خوش گذشته باشه

 

و اما بعد از ظهر سه شنبه یازدهم تیر ١٣٩٢

 

از چند وقت قبل با چند تا از نی نی های وبلاگی تو پارک بانوان قرار داشتیم

 

ولی من و مامان و عمه جونی از صبح رفتیم اونجا

 

که هم من بیشتر بازی کنم و بیشتر خوش بگذره

 

اما متاسفانه کنار زمین بازی تعمیرات داشتند و نمیذاشتند اونجا بمونیم

 

ما هم رفتیم یه قسمت دیگه مستقر شدیم

 

تا بعدازظهر که دوستهای دیگمون هم اومدن

 

بانی این گردهمایی مامان امیرعلی جونم (پسرک شیطون)بود

 

دست همشون که اومدند درد نکنه

 

هر کدوم از مامانها زحمت کشیده بودند و برای پذیرایی چیزهایی رو تدارک دیده بودند

 

واقعا دیدار از نزدیکشون خیلی خوشحالمون کرد

 

 و اصلا احساس غریبه بودن نداشتیم انگار چندین ساله همدیگه رو میشناسیم

 

چند تا عکس یادگاری هم انداختیم

 

 البته بخاطر متحرک بودن ما فسقلیها بعضیهاش یه کم تار شد

 

 

من از تمام نی نی های حاضر در جمع بزرگتر بودم و

 

خب در نتیجه بدون توجه به چشم غره های مامانم کلی شیطنت کردمچشمک

 

اون روز هم به من خیلی خیلی خوش گذشت

 

امیدوارم به دوستهای خوبم امیر علی جون ایلیا جون و اران جون

 

یاشار جون وکیان جون و تنها مخملی حاضر در جمع یعنی یسنا جون

 

و مامانهای خوبشون و چند تا دوست دیگه اسمهاشون یادم نمونده

 

خوش گذشته باشهقلب

 

دوستهای خوبم دوستتون دارم خیلی خیلی زیادقلب

 

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (69)

مامان آرینا مو فرفری
13 تیر 92 2:30
سلام دوست عزیز آرینا در جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده خوشحال می شم به وب دخترم آرینا بیاین و لطف و مهربونی خودتونو از ما دریغ نکنید.

http://arinanafasam.niniweblog.com



حتما عزیزم با شماره دوستانم بهش رای میدم
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
13 تیر 92 4:32
عزیزدلم به ما بی نهایت خوش گذشتــ
ایشالا قرار های بعدی بیشتر خوش میگـــذرونیم ...

عزیز دلمی ...
دوستتون دارم ...



دیدار شما هم باعث خوشحالی بسیار ما شد
انشاالله
منم خیلی دوستتون دارم
مامان بردیا
13 تیر 92 7:58
خوش بحالت هیراد جان . برنامه های تفریحیت دل ما بچه های قدیم رو هم هوائی کرد. خسته نباشی عمه خانم گل


ممنونم گلم ، انشاالله که در کجا که باشی دلت خوش باشه عزیزم
لیلا مامان پرنیا
13 تیر 92 11:26
چه هفته ی پرباری
امیدوارم همیشه همین طور بین دوستان خوش وسلامت باشید

ممنونم عزیز دلم
خیلی دوست داشتم شما هم پیشمون بودید با اینکه میدونم مسافت شما کمی دورتر نسبت به بقیه هستش
پرنیای گلمو ببوس

محیامامان دینا
13 تیر 92 12:32
حسابی بهت خوش گذشته.همیشه خو ش باشی گلم.


ممنونم خاله جون ، دینا جونمو ببوسید
نگاری
13 تیر 92 13:38
سلام
وای چه روزای پر ماجرایی داشتین و چقدر پارک رفته بودین.
معلومه حسابی خوش گذروندین
شاید دفعه بعد ما هم اومدیم


انشالله بیصبرانه مشتاق دیدار شما و ادرین گلم هستیم عزیزم
زهرامامانه ایلیا جون
13 تیر 92 14:42
سلام عزیزم
ممنونم از یاد اوری خاطرات
بـــــــــــــله که به ما حسابی خوش گذشت امیدوارم به شما و اقا هیراد گلم خوش گذشته باشه
یه ماچ برای هیراد
و این دوتا شاخه گل هم برای مامانی و عمه لیلا ی هیراد جون


ممنونم گلم
به ما هم فوق العاده خوش گذشت
بوس برای ایلیا جونم
هم بابت گلهای زیبا هم باید پذیرایی با دستپخت خوشمزه تون خیلی خیلی ممنون گلم
زهرامامانه ایلیا جون
13 تیر 92 17:40
راستی عزیزم میشه عکسهایی که انداختی رو برام بفرستی
خبرم کن ازت ممنون میشم مخصوصا عکسهایی که تو الاچیق انداختیم من از اونجا عکسهای خوبی ندارم
مرسی گلم


حتما عزیز دلم
غزل
14 تیر 92 9:37
عزیز دلم الهی همیشه با خانواده و دوستان خوبت به خوشی و شادی و گردش باشی
دوستت دارم خوشتیپ خاله


ممنونم خاله جونم
خواهر فرناز
14 تیر 92 12:02
سلام
باقالب جدید در خدمتیم
به به چه ملاقاتی چه قدر خوش گذشته خوش به حال هیراد که عمه جونی مثل شما داره


اومدیم عزیزم
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
14 تیر 92 14:15
ممنووووون عزیزدل ...
خوشحــالم از آشناییتون ...
ممنون ...
وااااااای عزیزدلم ممنونم بابتــــ آدرس عکس ها خیلی خیلی خیلی لطفـــ کردی ...
البته با اجازتون چندتا از عکس ها رو از وبلاگــ هیــــراد جووون کپی کــــردم ...
دوستتون دارم بوووووووووووس..



خواهش میکنم عزیزم خوب کاری کردی
زهرامامانه ایلیا جون
14 تیر 92 15:30
عزیزم ممنونم که عکسها رو برام فرستادی میشه من ایدیمو برات بفرستم تا برام ایمیل کنی
اخه چند تا شون برام باز نشد و اندازه ها استاندارد نیست
میدونم تو زحمت میوفتی شرمنده باشه جبران کنم


زحمتی نیست عزیزم ، ادرسو برام بذار که بفرستم
مامان ایدین
14 تیر 92 16:49



مامان فائزه
14 تیر 92 20:05
سلام عزیزم
بـــــله که به ما حسابی خوش گذشت امیدوارم به شما و اقا هیراد گلم خوش گذشته باشه
از طرف من یه ماچ برای هیراد




شما هم یسنای گلمو ببوسید
مامان فائزه
14 تیر 92 20:11
عمه لیلا جون میشه عکسهایی که یسنا توش هست برام ایمیل کنین اگر زحمتی نیست

ممنون میشم میخوام بزارم تو البومش
kimiya.saam@gmail.com


حتما گلم ، فرستادن عکسهای یسنای گلم که زحمتی نداره
زهرامامانه ایلیا جون
15 تیر 92 1:20
گلم برات خصوصی گذاشتم


ممنون عزیزم *
مامان محمدرضا
15 تیر 92 14:34
سلام دوست عزیزم.هیراد جونم خوبه؟وای چه جای با صفایی ایشالا خوش گذشته باشه.دست مامانی و بابایی هیراد جون درد نکنه جاهای خوب خوب میبرنش.محمدرضا عاشق آب بازیه حتما یه روز باید ببرمش تا دلی از عزا در بیاره. با مامانای وبلاگی هم که معلومه بهتون خوش گذشته خوش به حالتون که رفتید من نتونستم بیام . عکسها هم که عالیه طبق معمول. هیراد جون هم مثل همیشه شیر مرده دیگه.عزیزم چقدرم خوش تیپ و خوش عکسه ماشالا.یه عالمه بوسسسسس برای هر دوتون

ممنون گلم ، فکر میکردم شمارو اونروز میبینم و از نیومدنتون کلی پکر شدیم ، انشاالله به امید دیدارتون در قرارهای بعدی ، سید کوچولوی نازمو ببوس

زهرامامانه ایلیا جون
15 تیر 92 14:45
ممنونم عزیزم به منم خیلی خوش گذشت و از دیدارتون خوشحال بودم مشتاقانه منتظر دیدار دوباره هستم
بابت سالاد الویه هم عزیزم نوش جونت کاری نکردم که هیراد جونم و ببوس ، دوستون دارم هوارتاااا


به ما هم خیلی خوش گذشت عزیزم و بیصبرانه منتظر دیدارهای بعدی هستیم
خدائیش الویه خوشمزه ای بود بازم ممنون
ما هم دستتون داریم خیلی زیاد
زهرامامانه ایلیا جون
15 تیر 92 14:46
راستی خصوصیتو چک کردی برات ایدی رو فرستادم


ممنون عزیزم*
الی مامی آراد
15 تیر 92 16:48
به به معلومه حسابی خوش گذشته پارک و آب بازی و دیدار دوستهای کوچولو


ممنونم ، جای شما خالی بود عزیزم
امیر مهدی وعمی
15 تیر 92 18:36
سلام
خیلی جالب بود مهربون عمی
انشاله همیشه شاد باشید


ممنونم عزیزم
مامان حمید کوچولو
16 تیر 92 11:12
هیرادجون خوشحالم که بهت خوش گذشته
همیشه به گردش باشی خاله


ممنونم خاله جونم
مامان یاشار
16 تیر 92 15:54
سلام خانومی. منم خیلی از دینتون و آشناییتون خوشحال شدم. در کنار شما دوستای خوب به من و یاشار هم خیلی خوش گذشت. ایشالا که بیشتر همدیگر رو ببینیم. هیراد شیرینم رو ببوسین


ممنونم عزیزم ، ما هم از دیدار با شما خیلی خوشحال شدیم بوس برای یاشار عزیزم
مامان بردیا قلقلی فلفلی
16 تیر 92 23:43
سلام هیراد جون.و عمه مهربونش

ایشالا همیشه به گردش.
از اینکه به ما سر میزنین خیلی خوشحالمون میکنین.

عزیزم من دیر دیدم تو مسابقه شرکت کردی
آخه من یه بار به یکی دیگه رای دادم.اگه میتونستم بهت رای میدادم نشد.ایشالا دفعه بعد ما رو زودی خبر کن بهت رای بدیم.


ممنونم خاله جونم ، برای من داشتن دوستان مهربونی مثل شما یعنی برنده بودن
مرجان مامان اران
17 تیر 92 3:09
ایشالا که همدیگرو بازم ببینیمممم
شما هم که فعالللللل همش به گردشین ماشالااا
خوش باشید عزیزم دلممممممممممم


انشاالله گلم ، فقط کاشکی اران جونم کمتر با ما غریبی میکرد تا بتونیم کمکت کنیم من اونروز فقط نگران شما بودم، بوس برای اران گلم و باران جونم
مامان مهدیس و ملیسا
17 تیر 92 20:44
خوشحالم ک بهتون خوش گذشته راستی ما ب عکس خوشگلت رای دادیم اینم برای شما پسمل گل


ممنونم خاله جون ، یه دنیا تشکر از لطفتون
زهرامامانه ایلیا جون
18 تیر 92 4:44
سلام گلم خوبی هیراد جونم خوبه مامانی هیراد جون من اسم شما رو نپرسیدم
عزیزم ممنونم بابت عکسها و به عمه لیلای گلم هم سلام عرض میکنم
عزیزم رمز بارداری رو میخواستی
بدو بیا خصوصی
ممنونم


ممنونم گلم ، بابت رمز ممنون
ایلیای گلمو ببوس
سپید ماما علی
18 تیر 92 10:52
وای حسابی خوش به حالته...
هفته پر از شادی و پارک رفتن
انشاءالله همیشه به گردش و شادی
عکسها هم که مثل همیشه عالی بودند


ممنونم خاله جون ، دوستت دارم
خواهر فرناز
18 تیر 92 17:18
به روزیم منتظرشما


اومدیم عزیزم
مامان حمیدکوچولو
18 تیر 92 19:55
چه عکسای زیبایی
قرارای وبلاگی که میزارید بادیدن عکساشون ماهم به وجد میایم
همیشه بهتون خوش بگذره


ممنونم خاله جونم
mamane m@ni
18 تیر 92 23:59
چه روزای خوبی داشتی هیراد جون ایشالا همیشه خوش بگذرونی و شاد باشی
چه پارک هایی میری عزیز خاله, اگه دلم یه پارک جدید خواست بجای سرچ تو گوگل باید یه سر بیام وبلاگت خاله



حتما خاله جون آخه به نام من بزرگتر ها خوش میگذرونند برای من همین پارک دم خونمون هم خوبه آخه من فقط فعلا تاپ و سرسره دوست دارم دیگه
مامان محمدرضا
19 تیر 92 1:08
سلام عمه جون. حلول ماه رمضان بر شما مبارک.سر سفره افطار ما رو فراموش نکنید.عمه بازم مثل همیشه هیراد برنده میشه مبارکه تا الان رتبه هشتم آورده.البته با کمک عمه جون. ایشالا اول شی خاله.محمدرضا نفر 75 شده تا الان من که اصلا هیچ تبلیغی نکردم پس فکر کنم از آخر اول شه خخخخخخخ التماس دعا


ممنون عزیزم ، بر شما هم مبارک
شما هم مارو از دعا فراموش نکنید
انشاالله محمد رضا جون هم با کمک مامان خوبش برنده میشه
مامان زهرا ناز
19 تیر 92 1:45
امیدوارم همیشه خوش و خرم و شاد باشی عزیزم


ممنونم خاله جونم
زهرامامانه ایلیا جون
19 تیر 92 1:59
قربون تو دوست عزیزم بشم من مرسی از همدردیت
کلمه ها نتونستن اوج مصیبتمو به قلم بیارن ایناهایی که خوندی شاید خلاصه اش باشه اما فقط خدا میدونه چی کشیدم و چی دارم میکشم از غم نداشتن مادر


خدا نکنه عزیزم*
از همین خلاصه ای هم که نوشته بودی هنوز همچنان دگرگونم
خوندنش حدود بیشتر از یکساعت طول کشید عزیزم آخه گریه امونم نمیداد انشالله سایه پدر و مادر هزار سال بالای سر ایلیا جون باشه به پدرتون هم سلامتی بده
مامان پارسا
19 تیر 92 3:24
چه روزای خوب و پرماجرایی دل ما هم آب افتاد انشالا همیشه خوش باشین.


ممنونم خاله جون ، انشاالله شما هم همیشه شاد باشید .
مامان طنین
19 تیر 92 15:45
به به
سلام به هیراد جونم وعمه خوبش عمه لیا ی خوبش.
عزیزم به منم خبر بده یه وقت از این دور همیها تا دیداری تازه کنیم با هم . و یا اینکه بیاین با هم یه قرار وبلاگی خودمون بذاریم. در هر صورت من لذت میبرم از دیدن وبلاگ هیراد عزیزم.موفق باشی.


چشم گلم ، انشالله ایندفعه بعد از ماه رمضون قرار میذاریم عزیزم
مامان فائزه
20 تیر 92 12:15
برو خصوصی گلم


ممنون گلم
مامان فاطمه و ترنم کوچولو
21 تیر 92 3:32
واااااااااااااااااااااااای چه هفته ی شلوغی
خیلی خوب بود عسیس دلم ان شالله همیشه به تفریح و گردش و مهمونی
خدا این عمه ی مهربونو هم نگه دار که انقدر هوای برادر زادشو داره
هیراد جونم عکسات مثل خودت خوشگلن خدا حفظت کنه عزیز دلم



ممنون خاله جونم
علی
21 تیر 92 17:52
سلام

ممنونم از حضورتون

چشم حتما

بازم به من سر بزنین

راستی خدا براتون پسر خوشگلتون رو نگه داره


ممنونم که به من لطف کردید
jimi
21 تیر 92 18:51
سلام
تو مسابقه ای که گفتی شرکت کردم و به پسرخوشگلتون رای دادم
ایشالا که خدا برات ببخشتش
حتما برنده میشه عکس خوشگلی گرفتی


خیلی ممنونم از لطف شما
مجید
21 تیر 92 20:25
سلام و درود

پسر زیبایی دارید

ان شاءالله خدا براتون حفظش کنه...

به شماره ای که دادید رای دادم ان شاءالله برنده میشین...


منونم عمو جون
خواهر فرناز
22 تیر 92 14:59
لیلا جون من براتون رمز فرستادم به دسستون نرسید؟!!!1
اگه نیومده بگین براتون دوباه بفرستم
برامون نظر خوشگلتونم ثبت کنید


ممنون عزیزم چرا اومدش ، ولی فکر کنم نظر من برای شما نرسیده گلم
مامان مهدیس و ملیسا
22 تیر 92 15:02
عزیزم ب یک نظر سنجی وبلاگی دعوت شدی بیا وبم


ممنونم خاله جون که مارو دعوت کردید
بوس برای ملیسا و مهدیس جونم
علی اصغر
23 تیر 92 2:45
خالـــق من

" بهـــشــتی " دارد , نزدیک، زیـــبا، و بزرگ؛

و "دوزخـــی" دارد, به گمانـــــم کوچــــک وبعـــــید.

در پـــی دلیلــــی ســـت که ببخــــشد مـــا را!!

گاهــــی به بهــانه یک دعـــا درحــــق دیگـــــری..

شایـــد آن روز امــــروز باشـــــد . . . دعا گـــویتــان هستــــم




لیلا جواهری
23 تیر 92 10:04
salam leila joooooon
man oomadam pishnahad bedam age doost dari va ta hala ba baghiye doostatoon in karo nakardid barye jashnvareye ninishekamoo ba ham etelaf konim. masala mitoonim axe jofteshoono too poste sabet begzarim va ya dar tablighate saiti va ghaire saiti ba ham tabligheshoom konim. age khasti azizam baram too webam ye comment begzar ta tablighate dshoono az hala ta akhare jashnvare shoroo konim. albate man be aran joonam goftam. shayad oonam biyad. movafagh bashi behar hal azizam miboosamet


خیلی دوست داشتم عزیزم ولی من تنهایی برای هیراد جونی تبلیغ نمیکنم و نمیتونم به اونها هم بگم که ائتلاف داریم اونوقت حق ارین جون ضایع میشه انشاالله هردوتاشون جزو برنده ها باشند
رحیم
23 تیر 92 15:33
اگه به يه آدم بزرگ بگي يه خونه ديدم كه جلوي پنجره هاش پر بود از گلهاي بنفشه و تو حياطش يه حوض كوچك و يه فواره داشت و پروانه ها از اين گل رو اون گل مي نشستند و صداي پرنده ها به گوش مي رسيد، براش قابل درك نيست كه شما از چه خونه اي حرف مي زنيد ولي اگر بهش بگين يه خونه ديدم كه دو ميليارد و نهصد هزار تومن قيمتش بود فورا ميگه:
"عجب خونه اي"

آدم بزرگا اينجورين ديگه،‌ فقط عدد و قيمت سرشون ميشه
برا همين همش بايد همه چيز رو براشون توضيح بدي،‌ كه اين از حوصله بچه ها خارجِه

برا همين گاهي مجبور ميشيم به زبون خودشون باهاشون حرف بزنيم

راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟



مامان میعاد
24 تیر 92 14:48
ای جونم من عاشق این پسر خوش سیما و نازم


مسی خاله جون ، منم میعاد جونو خیلی دوست دارم
مامان حسام كوچولو
24 تیر 92 17:07
انشالله هميشه شاد باشيد و خوشو سلامت


ممنون خاله جون
❤مامان رامیلا کوچولو❤
25 تیر 92 0:08
سلام وروجک نازی دارید خدا حفظش کنه و به وبلاگ رامیلای ما هم سر بزنید راستی اگه دوست داشتید به رامیلای ما با کد 620 رأی بدید.


ممنون عزیزم
چشم گلم
نگاری
25 تیر 92 11:00
بابا کجایی عمه چرا آپ نمی کنی؟


عزیز دلم میایم انشالله ، آدرین جونمو ببوس
مامان بابای الیسا
25 تیر 92 18:46
وای عزیزم چه پسر نازو بازیگوشی خدا حفظش کنه


ممنونم از شما
خدا همه کوچولوها رو حفظشون کنه
فرناز خاله آرسن جون
26 تیر 92 14:26
سلام مرسی عمه مهربون که این همه هوای هیراد جون رو داری عکسهای توی پارک که عالی بودن ،اون دعوت دوستای هیراد جون و خوش گذروندن وروجکهام که کار عمه بود عالی بود دست گل عمه جون درد نکنه


ممنون عزیز دلم ، آرسن جونمو خیلی ببوس
نرگس مامان باران قلنبه
26 تیر 92 17:08
سلام لیلا جون خوبی عزیزم ببخشید که اینقدر دیر کامنتمو میزارم واقعیتش هر بار میامدم وبلاگت فکر میکردم چیزی ننوشتی چون تا آخرشو نگاه نمیکردم خلاصه ببخشید دوستم نمیدونستم همه رو توی ی پست گذاشتی
اون روز خیلی بهمون خوش گذشت واقعا دستت درد نکنه میدونم خیلی خسته ات کردیم وحسابی خونتون رو بهم ریختیم خیلی خوشحال شدم از آشنایی با شما ایشالا بعد از ماه رمضون من میگم خونمون تشریف بیارید دوستتون دارم هیراد جونو از طرف من ببوووووووووووووس


خواهش میکنم عزیزم، به من و هیراد جون هم خیلی خوش گذشت ، از دیدارتون هم بینهایت خوشحال شدیم،
بابت دعوت هم ممنون گلم ، باران عزیزمو ببوس
حسین
28 تیر 92 2:28
سلام
من به شما رای دادم
موفق باشید


ممنون عمو جون
zohre,mamane kiyan
28 تیر 92 18:41
سلام عزیزم
خیلی خوشحال شدم که شما و هیراد و عمه جونشون رو دیدم.
خیلی به ما هم خوشگذشت
همیشه به گردش و تفریح
هیرادم رو ببوس


ممنون عزیزم ، به ما هم خیلی خوش گذشت ،
شما هم کیان گلمو ببوسید
سارا
29 تیر 92 16:52
سلام. مرسی از حضورت

وبلاگه قشنگی داری عزیزم

موفق باشی


منونم خاله جونم
مامان اميرسام خان گل
30 تیر 92 9:17
سلام عمه جوني
خيلي جالب بود
چقدر خوبه ادم همچين عمع باحالي داشته باشه ها
ببخشيد دير دير ميام سر مي زنم نميدونم چرا انقدر تنبل شدم تازگيا
ببوس هيراد جونم رو


ممنونم عزیزم ،
اشکالی نداره گلم پیش میاد دیگه ،
امیرسام گلمو ببوس
مامان اميرسام خان گل
30 تیر 92 9:18
راستي همين الان اس ام اس زدم واسه مسابقه


ممنونم خاله جونم
از طرفداران هیرادشاه
30 تیر 92 16:39
سلام داداشی قول میدم گوشی هرکی دستم بیاد برات رای بدم


ممنون از شما
نگاری
30 تیر 92 18:19
کجایی عمه لیلا کم رنگ شدی




فدات بشم گلم، یه کم با لپ تاپ مشکل دارم، انشاالله زودی میایم، آدرین جونمو ببوس

mamane m@ni
31 تیر 92 18:04
آخه خاله لیلا ,من دلم برای دوستم تنگ میشه
پس کی آپ می کنی؟؟؟
هیراد جون به عمه لیلا جونت بگو زودتر از اینا آپ کنه باشه؟


ممنون گلم که به یادمون هستید
یه کم لپ تاپ مشکل داشت یه کم روزه بیحالمون کرده
دوستتون داریم خیلی زیاد
معصومه مامان امیر علی
31 تیر 92 18:14
به به خسته نباشین هم عمه جون هم پسری این بوسم تقدیم به هر دوتون برای رفع خستگی


ممنونم عزیز ، این گلها هم برای شما و امیرعلی جونم
مامان مرضیه
2 مرداد 92 22:53
???____??______?? ____ ???
??_______??_____?? _______ ??
?___________?___? __________ ?
?____________?_? ___________ ?
_ ?____________? ___________ ?
__ ?_تقديم به بهترين دوستان دنيا
____ ? __________________ ?
______ ? ______________ ?
________ ? __________ ?
__________ ? ______ ?
_______ ?_?__? __ ?__?_?
______ ?____?__?__?____?
_______ ?_____??_?____?
_________ ?_?__??__?
________________ ??
_________________ ??
__________________ ??...
آپـــــــــــــــــــــــــــم.


اومدم عزیزم*
مهسا مامان کیارش
4 مرداد 92 16:49
هیرادخوشگلم همیشه بخند چون خندت قشنگه و با خنده قشنگت دنیا میخنده فرشته کوچولو ی دوست داشتنی دوست دارم


دوستتون دارم خاله جون و کیارش جونم
مائده(ني ني بوس)
5 مرداد 92 0:55
معلومه كه خيلي خوش گذشته. آبتني، بازي با دوستات.... ايشالا هميشه خوش باشي خاله


مرسی خاله خوبم
مامان زهرا ناز
5 مرداد 92 3:30
سلام عزیزم همیشه به تفریح و شادی خوش به حالت هیراد خیلی دوست دارم یه روزی بیام پارک ابی اخه دخترم عاشق اب بازیه


ممنونم خاله جونم
انشالله زودی زهرا ناز جونم هم میره پارک آبی
مامان آروین
5 مرداد 92 14:58
همیشه به گشت و گذار و تفریح و دد ماشاالهه چه نی نی های نازو خوردنیی . چه خوب که شیر کوچولوی شیطون بلای ما این همه رفیق و همبازی داره . مامان جونی از طرفم هیرادجونمو بوسش کنید


ممنونم خاله جونم
از بوس هم ممنون
شما هم اروین جونمو ببوسید

مهسا مامان صدرا جونی
9 مرداد 92 14:34
الهی...... خوشگل خاله چه خوش گذرونده...هزار ماشالله روز به روز داری بزرگتر میشی


ممنونم خاله جونم
Atena
15 مرداد 92 4:37


دوست گلم فرصت زیادی نداریم سریع یه سر بهم بزن[بوسه]

.
.
.
---- امام صادق می فرمایند :
بر شما باد به تلاوت قرآن ، چرا که درجات بهشت طبق عدد آیات قرآن می باشد و روز قیامت به قاری قران میگویند قران را بخوان و بالا برو پس هر ایه ای که بخواند یک درجه بالا میرود.-----


به سایر دوستان نیز اعلام کنید