شیر کوچولوی ما شیر کوچولوی ما ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات کودکی شیرشاه

درخواست ددر

امروز جمه 13 بهمن 1391 در حالیکه بابایی در حال و هوای نیمه بیدار از خواب و منم طبق معمول سحرخیز و شاداب به بابا جونم درخواست ددر دادم بابایی هم گفت هیرادم اگه زود حاضر بشی میبرمت منم بعد از 10 ثانیه برگشتم گفتم حاضرم بریم ددر     بابایی دیگه خواب از سرش پرید و نمیدونم چرا کلی خندید یه عکس یادگاری هم ازم گرفت فکر کنم خیلی قشنگ تیپ زده بودم البته بعدش تیپ قشنگ منو بهم زدند و خودشون حاضرم کردند و رفتیم ددر ...
13 بهمن 1391

تبریک به صاحب الزمان (عج)

      امشب سخن از جان جهان باید گفت      توصیف رسول انس و جان باید گفت   در شام ولادت دو قطب عالم   تبریک به صاحب الزمان باید گفت           ...
9 بهمن 1391

هیراد در عکسخند شهرزاد

  این ماه هم مثل ماههای گذشته بیصبرانه منتظر مهمان هر ماهه خونمون یعنی شهرزاد بودیم که بالاخره با سه روز تاخیر رسید   شماره٥٦ بهمن ١٣٩١   و عکس من برای سومین بار در این شماره البته در قسمت عکسخند این مجله میدرخشید عکس دخمل کوچولویی که کنار عکس منه یکی از دوستهای خوبم باران جونه البته قرار بود متین جون هم توی این شماره با ما باشه که متاسفانه فکر کنم افتاد تو شماره بعدی   عمه جون میگه خنده من قشنگترین صحنه خلقت خداست  راستی زحمت فرستادن عکسهامونو اتلیه سها کشیده بود مرسی اتلیه سها ...
4 بهمن 1391

بیست و هشت در بیست و هشت

    امروز بیست و هشتم دی ماه من دقیقا 28 ماهه شدم اینقدر کوچیکم که نمیدونم وضعیت دنیا و آدمهاش چه جوریه ولی دعا میکنم که همشون کنار هم شاد و سلامت باشند آخه میگن خدای مهربون دعای بچه ها رو خیلی زود برآورده میکنه صلح بین همه از مهمترین آرزوهای منه خدا جونم   ...
28 دی 1391