هشت بدر 1392 در اطراف تهران
هشتم عید امسال در اطراف تهران سپری شد
و از اونجایی من عاشق طبیعتم
خیلی خیلی بهم خوش گذشت
کلی کنار رودخونه خاک بازی کردم
تازه دوباره سوار همون اسبی که پارسال شده بودم هم شدم
موقع برگشتن مامانم و عمه جونی رفتند از یه شیرینی فروشی خیلی شیک
توی لواسون شیرینی بخرند که من باهمون لباسهای خاکی و موهای ژولی پولی
از توی ماشین با سیبی که توی دستم بود دویدم که برم
مثل همیشه شیرینی که خودم دوست دارمو انتخاب کنم
که دم در ورودیشاتالاپ ، زمین خوردم
طفلک عمه یی اومد بلندم کنه که
از میون دستاش پریدم سمت ویترین با صدای بلند داد زدم
من از اینها میخوام ( چیز کیک صورتی که روش پر از توت فرنگی بود)
همه برگشتند و منو نگاه کردند
مامان و عمه سرخ سرخ شده بودند
در همون حال خندشون هم گرفته بود
ولی من همچنان خرسند از انتخابم بودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی