کاری کردم که هیچکس نتونسته بود وااااای از دست البالو
سلام دوست جونیا ی خوبم
میخوام از یه اتفاقی بگم که دیروز افتاد و باعث شادی کل افراد خانه شد
من دیروز عمه جونمو گذاشتم سر کار و همه تا یه ساعتی میخندیدند، چجوری براتون میگم:
داستان از این قراره که دیروز بعدازظهر عمه کمی حال ندار بود و در حین اینکه با من بازی میکرد اروم اروم ولوی زمین شد من داشتم از بالای سرش بهش نگاه میکردم که نگاهم کردو لبخند زد منم بهش مات و مبهوت با خنده نگاه کردمو بهش با کلی ناز گفتم :
وااااااااااای چه چشمهایی .. چه چشمهای قشنگی ...ابروهاشو .... چه چشمو ابرویی ......
طفلی عمه جون مبهوت مونده بود که البته بیشتر از نوع حرف زدن من بود
که من یهو گفتم:
واااااااااااای تو گرگی ... میخوای منو بخوری.......هام....هام ..........
بقیه هم از شدت خنده ضعف کرده بودند منم باخنده اونها خندیدم ولی نمیدونستم چرا؟؟؟؟؟؟؟
که اون وقت عمه گفت واااااااااای بازم از دست این البالو
حالا البالو کیه...........!!!!!!!!!!!!! و دیگه چیکار کرده !!!!!!!!!! میگم براتون
من تقریبا از 4 ماهگی سی دی های مخصوص خودمو دارم اولیش دو سه تا از سی دی های چیه و چرا بود بعدیش که مدت زیادی هم گل سرسبدشون بود بارون میاد جرجر کانون که از هفت ماهگی دارمش بعد دیگه با بزرگ شدن من تعدادشون خیلی بالا رفت بعضی هاشونو هم تا حالا به قسمت مخصوصی که قرارشون ساعت 9 شب سر کوچه هستش مربوط کردم
خلاصه همه اینها رو گفتم ولی اخرینشون مهمه سی دی آلبالو که مهر 91 یعنی همین امسال نمایشگاه غنچه های شهر بر اثر تعریفهای زیاد فروشنده برای اینجانب خریده شد
که مثلا شامل تعدادی کارتونهای یک دقیقه ای و بازی و غیره هست که از اون همه دم و دستگاه و تعریف بیخودی من فقط کارتون شنل قرمزیشو دوست داشتم که همون روز اول باعث ناپدید شدنش توسط عمه جون شد چون مجبور طی دو ساعت صد باری پشت هم این قصه خیلی کوتاهو برای پخش شدنش okکنه دیگه صداش داشت حالشو بد میکرد که با گرم کردن سر بنده به ددر رفتن اونو سر به نیست کرد
و این اولین مشکلزایی سی دی البالو بود
و بازم بعد از چند ماه باز مربوط میشه به قسمتی از داستان شنل قرمزی که میرسه خونه مادربزرگش و گرگه با لباس مادربزرگ روی تخت مادربزرگ خوابیده
که شنل قرمزی خوشحال از دیدن مادربزرگ با تعجب از چشمهای بزرگ و دماغ و دندونای تیز مادربزرگش میپرسه گرگه هم بترتیب جوابشو میده اخر سر که به دندوناش میرسه میگه برای اینه که راحتتر بخورمت
منم از همی گفتگوی اخرش خوشم اومده بود که میگفتم هی تکرارش کنند
و حالا بعد از گذشت دو ماه و نیم منجر به این ماجرا شد
همه میگفتند تا حالا هیچکس نتونسته بود عمه جونتو سر کار بذاره
اینم بگم خودش هم زودی خندش گرفت برای کسانی هم نبودند با اب و تاب تعریف میکرد