درخواست ددر
امروز جمه 13 بهمن 1391 در حالیکه بابایی در حال و هوای نیمه بیدار از خواب و منم طبق معمول سحرخیز و شاداب به بابا جونم درخواست ددر دادم بابایی هم گفت هیرادم اگه زود حاضر بشی میبرمت منم بعد از 10 ثانیه برگشتم گفتم حاضرم بریم ددر
بابایی دیگه خواب از سرش پرید و نمیدونم چرا کلی خندید یه عکس یادگاری هم ازم گرفت فکر کنم خیلی قشنگ تیپ زده بودم البته بعدش تیپ قشنگ منو بهم زدند و خودشون حاضرم کردند و رفتیم ددر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی