اولین عید نوروز من
اول اینکه امیدوارم که عید بزرگ غدیر به همه دوست جونیهای خوبم خیلی خیلی خوش گذشته باشه و کلی انرژی گرفته باشید
حالا بقیه خاطراتمو براتون میگم
عید نوروز ١٣٩٠ فرا رسید و این اولین عید نوروز من بود کلی هم عیدی گرفتم
اولین روزشو همگی رفتیم خونه خاله مادربزرگم که خانمی پیر ولی بینهایت مهربون و دوست داشتنیه
تازه همه میدونند که منو هم یه جور دیگه عاشقونه دوست داره خب منم خیلی دوستش دارم اون روز خیلی خوش گذشت چون با وجود کلی بچه و نوه و نتیجه های خاله بزرگه جون همه توجه بزرگترها جلب به من بود آخه من اون روز کوچولوترین فرد توی کل فامیل بودم البته هنوز هم هستم ولی چند وقت دیگه این مقام از من سلب میشه و نمیدونم این خوبه یا بد خلاصه چون یادشون رفته بود اون روز دوربینو با خودشون ببرند عکسی از اون محفل دورهمی ندارم که ببینید ولی بعدا چند تا عکس توی خونه انداختم میذارم که شما هم منو تو شش ماهگیم ببینید دیگه هم خودم کامل میتونستم بشینم یه کمی موهام پرپشتتر شده بود ژست چهار دست و پا رفتن میگرفتم کلی هم خنده روترم خلاصه ناز بودم نازتر هم شده بودم
بقیه عیدو هم چون من هنوز خیلی کوچولو بودم زیاد اینور و اونور نرفتیمو بیشتر توی خونه خودمون خونه مادربزرگم بودم .