از اون یکی جمعه تا اون جمعه و این جمعه که گذشت
جمعه بیست و هفت اردیبهشت
شرکت در جشن تولد خودمونی
طی دو هفته چند باری هم به هفت حوض سر زدم
جمعه سوم خرداد هم رفتم پارک و کلی بازی کردم
دوربین پیشمون نبود و خب مثلا اون بالاییه منم
دارم تاب میخورم
یکشنبه پنجم خرداد اولین سالگرد فوت بابای مامانی بود
یادش همیشه سبز
و اما جمعه دهم خرداد
اینبار رفتیم به شرقترین دیدنی ساخت دست بشر در تهران
یعنی .............باغ پرندگان
خونه ما با اونجا تقریبا 10 دقیقه بیشتر فاصله نداشت
اونجا واقعا یه عالمه پرنده های جورواجور بود
انواع طوطی و کاسکو اردک غاز فلامینگو
جغد و کرکس و عقاب و طاووس و کبک قرقاول و شترمرغ
کلی انواع مرغ و خروس بود که اسمهای عجیب و غریبی داشتند
تازه خیلی قشنگ هم طراحی شده بود
حیف که نمیذاشتند من به آب دست بزنم
منم از این موضوع کلی پکر بودم
تازه جوجه اردک هارو هم نباید ناز میکردمشون
به قفس طوطیها هم نباید دست میزدم
آخر هم که داشتیم برمیگشتیم به سمت درب خروجی
با دیدن وسایل بازی لبخند رضایتی زدمو دویدم سمتشون
کلی با وسایل مختلف بازی کردم
کلی خوشحال مشغول تاب خوردن با متد جدید بودم که یهو
یهو حس کردم دور و برم داره اتفاقاتی میفته
بعد از کلی سلام و علیک
بچه های دیگه رو پیاده کردند و
دو تا فرشته ناز و کوچولو و دوست داشتنی رو گذاشتند کنار من
منم کلی خوشحالتر شدم
اگه گفتید این دو تا عروسک قشنگ اسماشون چیه!!!!!!
فکر کنم تونستید حدس بزنید
دقلوهای فوق العاده خواستنی ، از دوستهای خوب وبلاگیمون
خیلی خیلی از دیدنشون خوشحال شدیم
بعدش هم باز یه کم بازی کردمو
دیگه راهی خونمون شدیم
اینم عکس پایانی